یادداشت بهرام بر فیلم آزمایش بلکو

  • جنگ جهانی دوم. دانشمندان آلمانی آزمایشهای بیو لوژیکی به روی اسیران انجام میدهند، آزمایشهایی که درنهایت به مرگ اسیران ختم میشود.بعد از شکست آلمان در جنگ ، دستاورد این تحقیقات در اختیار دانشمندان عموما آمریکایی قرار میگیرد، و بر پایه آنها روشهای پزشکی نوینی ابداع میشود . روشهایی که باعث نجات جان هزاران بیمار می شود.
  • سی سال بعد از جنگ جانی دوم، در دهه ی هفتاد، کارخانه ی بایر آلمان که از بزرگترین کارخانجات داروسازی جهان است، نوعی واکسن جدید را که به روی حیوانات آزمایش کرده، برای اولین بار در آفریقا به روی انسان آزمایش میکند.نتیجه رضایت بخش است و باعث نجات جان بسیاری از مردم آفریقا میشود.
  • جالب اینکه در دو مورد گفته شده، پزشکان آلمانی در جنگ دوم به خاطر اینکه تحقیقات خود را در اختیار پیروز جنگ قرار داده اند،و این تحقیقات باعث نجات جان بسیاری شده، تبریه میشوند،ولی هنگامی که سی سال بعد کارخانه ی بایر واکسنها را در آفریقا آزمایش میکنند، با وجود اینکه بر خلاف اسیران جنگ نتیجه آزمایش بروی انسانها شفا بخش بوده، مردم این اقدام را غیر انسانی میدانند و تظاهرات میکنند.
  • دستهای آلوده، اثر سارتر.هوده رر، رهبر یکی از احزاب کشور:« من دست خود را در خون و کثافت آلوده میکنم که این جنگ سه ماه دیرتر اتفاق افتد، که به جای صدهزار نفر هفتاد هزار نفر تلفات بدهیم» (نقل به مضمون، متن کتاب را دقیق به یاد ندارم)ناگفته پیداست که این هفتاد هزار نفر کسانی به جز آن صدهزار نفر هستند، یعنی به جز تلفات کمتر، نوعی انتخاب هم هست که کسانی به جای کسانی دیگر کشته شوند.
  • فیلم بسیار با ارزش ولی مهجور «طبل بزرگ زیر پای چپ»( بسیار دیدن این فیلم را به دوستان توصیه میکنم) یک گروهان ، از محوری نا مربوط به مواضع عراق حمله میکند و تلفات سنگینی میدهد.هدف این بود که نیرو های عراقی متوجه محور اصلی حمله نشوند تا نیرو های ایران بتوانند با تلفات کمتر احتمال پیروزی بیشتری داشته باشند. از دید سربازان گروهان اول، تلفات برای عملیاتی بی هدف و کاذب.
  • آمریکا با بمب باران هیروشیما و ناکازاکی، یکصد هزار تن غیر نظامی را به یکباره به کام مرگ می فرستد.توجیه ترومن و ژنرالهای آمریکایی این بود که ژاپنی ها حاضر به تسلیم نبودند. اگر اینکار را نمیکردیم به جای صدهزار نفر، پانصد هزار نفر ژاپنی کشته میشدند.

۲- در علم اخلاق، همانگونه که گفته شد سه جور مکتب اخلاقی داریم

وظیفه گرا، نتیجه گرا، وفضیلت گرا

که در پادکست این فیلم به دو مکتب وظیفه گرا و نتیجه گرا اشاره شد. اما واقعیت این است که وجود آمار در جامعه، و سازمانهای برنامه ریزی بر اساس آمار، نشان دهنده ی این است که دنیا بر اساس اخلاق نتیجه گرا  اداره میشود.در اینجا تمام زیبایی و ظرافت انسان بودن ظاهر میشود: رعایت مرز باریک اخلاق گرایی در مکتب نتیجه گرا ، و توجیه هر گونه بی اخلاقی به دست آویز نتیجه ای در دور دست.تمام ظرافت انسان شناخت  همین مرز است.مسلما ، نتیجه کار دانشمندان نازی و دانشمندان بایر، در دراز مدت نجات انسانها بوده. همچنین بمب باران اتمی ژاپن ، و سیاست هوده رر برای تلفات کمتر، هردو باعث زنده ماندن انسانهای بیشتر شده اند. اما علم اخلاق باید تفاوت این دو را مشخص کند.

این تفاوت، انسانیت انسان است.

۳_ انسان میتواند با نوعی منطق، حتی بدون آزمایشهای روانشناختی، در هر مورد از خود سلب مسیولیت کند:

آنچه هستیم حاصل دو کارکرد است، که در هیچکدام چندان دخیل نیستیم. ژن، که با اندکی اغماض میشود آن را استعداد قلمداد کرد، که از والدین به ارث میبریم، و تربیت، (از طرف والدین، و جامعه) که بخش اکتسابی وجود ما است و آنهم در اختیار ما نیست.

در این رهگذر، باز ژن مهمتر است، چرا که تعیین میکند که حتی در بخش اکتسابی، ما قدرت جذب چه اخلاقی را بیشتر داشته باشیم.

با قبول اینها، مانند جنایتکاری که با دانش وکیلش سعی کند خود را دارای عدم تعادل روانی جلوه دهد ، هر کسی میتواند خود را مجبور و تحت جباریت ژنهای خود قلمداد کند، و بی اختیار نسبت به آنچه می کند.( اینجا منظور جبر و اختیار از دیدگاه دینی نیست)

اما انسان اینگونه زندگی نمیکند، و بار امانت بردوش، تمام انسانیت خود را در اختیار و مسیولیت میبیند.و در جوامع انسانی، انسانها از یکدیگر انتظار مسئولیت پذیری دارند، اما چگونه؟ و این هم از ظرافت انسان است.

انسان توانایی عبور از خود را دارد. انسان آن موجود است که میتواند از خود برتر شود.

۴_در علم اخلاق، مهمترین شرط اخلاقی بودن یک کار را در آزاد بودن کننده ی آن کار می دانند، تا آنجا که گفته میشود انتخاب نوع غذا توسط کسی که گرسنه است انتخاب آزادانه ای نیست، چون فشار گرسنگی ،آزادی انتخاب بر اساس عقل و میل و سلیقه ی کلی را میگیرد.

این آزادی، نقطه ی تلاقی حرفهای نادیاو صفورا در برنامه است،  باید قائل به این باشیم که انسان اسیر ژن، استعداد، تربیت و مسایل اکتسابی نیست، که بتوانیم برای انتخابش اخلاقی بودن، یا اخلاقی نبودن را بررسی کنیم.

۵_فیلم بلکو، صرف نظر از پایان بندی آبکی، روابط و عملکرد انسانها در این شرایط را به خوبی به تصویر کشیده بود. اما در امر اخلاقی باید به یک نکته ی بسیار مهم توجه داشت: چیزی که در ریاضی به آن حذف پارامتر برای تعیین علامت میگویند.در کلام میشود این را «یک جنس کردن حوادث برای بررسی مغز حادثه» دانست.( پوزش از من درآوردی بودن این عبارت) و این چیزی است که در این فیلم و بسیاری فیلمهای دیگر مانند این لحاظ نشده. برای بررسی امر اخلاقی باید تمام نکات ریز در نظر گرفته شوند، و بعد از آن به امر اخلاق پرداخت. ریز ترین نکات میتوانند جای اخلاقی بود و غیر اخلاقی بودن را عوض کند. نکاتی ریز درحد چند ثانیه دیر یا زود باز شدن یک در، و چند ثانیه دیر یازود دیدن یک واقعه.