“ویرانه ذهنی یک فیلمساز صاحب سبک”
فیلم لاتاری رو با دنیایی از انتظارات از کارگردانی دیدم که از دیدن فیلمهاش حال خوبی بهم دست میداد. فیلمسازی تقریبا هم سن و سال که میشد با هر فیلمش انتظار فیلم بعدی اش رو کشید. اما نه، لاتاری از آن امام زاده هایی است که شفا نمیدهد. نمی دانم، شاید مهدویان در هیاهوی دو فیلم قبلی گم شد، ناگهان آدرس اشتباهی گرفت و لاتاری را ساخت.
بی خود نیست که لاتاری تقریبا هر جا که دیده شد، پسندیده نشد. یک نمونه جشنواره فجر بود که در هیچ از جوایز نقشی نداشت و صدای تهیه کننده محترم (محمود رضوی) رو هم درآورد. البته طبق معمول آقای تهیه کننده همیشه معترض، حتی به داوران جشنواره فجر هم رحم نکرد و آنها را تهدید به شکایت کرد!!
لاتاری نیمه اولی قابل قبول، و نیمه دومی بسیار بد و زننده دارد. فیلم خوب شروع می شود و سعی می کند بیننده را با داستان درگیر کند. اما مشکل از نیمه دوم و جایی است که منطق داستانی جای خود را به فریادهای بی امان فیلمساز می دهد که از دهان بازیگران خارج می شود. بغض و کینه ای عمیق که اینقدر توی ذوق می زند که حتی تماشای فیلم تا پایان را سخت می کند. این وسط انگار فقط قصد تحریک حس ناسیونالسیتی بیننده است. به این دیالوگ ها دقت کنید:
- “گفت خلیج؟ اشتباه گفت، خلیج فارس” آن هم در وسط یکی از مثلا پراسترس ترین سکانس های فیلم
- “این که مه نیست. گرد و خاکه. گول ظاهر اینجا رو نخور، اینجا بیابونه هنوز”
- “این عربها هر کثافتکاری که بگی اینجا می کنن”
- “دنیا و با پول خریدند، هیچکس هم هیچ کاری نمی تونه بکنه”
اما مشکل اینجاست که کارگردان می خواهد شعارهای خودش رو به همین مستقیمی به بیننده بده. شکل یک بیانیه که شخصیت اصلی با فریاد در یک صحنه آخر می خونه، شکل شعارهایی که اغلب فیلم رو پر کرده و هر بیننده ای گوشش از این حرفها پره. و یکی هم نیست که بگه آخه جناب مهدویان دیالوگ نویسی و فیلمسازی یک هنره، شما که در فیلم “ماجرای نیمروز” به تمام و کمال نشون دادی این هنر رو داری، چطور اینقدر نزول کردی، در حد این شعارهای سطح پایین.
اما در کمال تعجب این آقای مهدویان در یک برنامه تلویزیونی حاضر شد و گفت این اثری فاشیستی است و اشکالی هم ندارد چون شاهنامه هم یک جور اثر فاشیستی است!!!!
در کل فیلم معجونی است از خشونت. خشونت ذاتی در لحظه لحظه فیلم و خشونتی تصویری که هیچ ابایی از سوی سازندگان جهت نمایش آن وجود ندارد. در انتها هم کارگردان خوشحال است که شخصیت اصلی مثلا یکه و تنها وسط یکی از لابی های هتل می ایستد و در حالیکه مرتکب قتل هم شده، بیانه خودش رو خطاب به عرب ها می خونه، که آدم رو یاد فیلمهای هندی و یا سری فیلمهای رمبو می انداخت. اما باز تکلیف آدم با یک فیلم هندی کاملا مشخصه، اما با این فیلم نه.
مهدویان که در دو فیلم قبلی سعی کرده بود سبکی نیمه مستند رو در سینمای خودش استفاده کنه که اتفاقا در فیلمی مثل ماجرای نیمروز خیلی همه خوب کار می کنه، اینبار هم دوباره همون کار رو تکرار کرده. در حالیکه برای این فیلم با سبک فیلمبرداری و تدوین مستندوار هیچ سنخیتی نداره و فقط توی ذوق می زنه.
در خصوص بازی ها هم شخصا برای هادی حجازی فر ناراحت شدم. اینقدر شخصیتی که بازی می کرد، تصنعی و نچسب بود که واقعا این بازیگر با تمام مهارتش نتونسته بود دیگه کاری بکنه.
به نظرم بهترین بازی فیلم مربوط به “جواد عزتی” بود که شخصیتش بهتر از بقیه از کار دراومده بود، اما خب در همه کمبودهای دیگر فیلم گم شد.
در آخر سوالم از آقای کارگردان اینجاست که اگر مشکل استفاده از دختران ایرانی در دبی به شیوه های ناجور وجود داره، ایرانی ها باید چکار کنند؟ نسخه کارگردان اینه که هر ایرانی یک تفنگ دست بگیرد و وسط هتل ها و مراکز تفریحی دبی، این شیخ های کثیف! رو بکشند و داد بزنند که نمی تونید با ایرانی این کار رو بکنید. جناب فیلمساز البته این راه پیشنهادی سطح پایین و احمقانه! شماست. راه صحیح این مشکل اینه که دولت ما طی برنامه های جامع توانمندی مالی و ذهنی را به مردم بدهد و از این طریق این مشکل را برای همیشه از بین ببرد که شخصا فعلا عزمی برای این کار نمی بینم.